شعري از پابلو نرودا ترجمه احمد شاملوبه آرامي آغاز به مردن مي کني اگر سفر نکني، اگر کتابي نخواني، اگر به اصوات زندگي گوش ندهي، اگر از خودت قدرداني نکني.
به آرامي آغاز به مردن مي کني زماني که خودباوري را در خودت بکشي، وقتي نگذاري ديگران به تو کمک کنند.
به آرامي آغاز به مردن مي کني اگر برده ي عادات خود شوي، اگر هميشه از يک راه تکراري بروي …اگر روزمرّگي را تغيير ندهي اگر رنگ هاي متفاوت به تن نکني، يا اگر با افراد ناشناس صحبت نکني.
و به آرامي آغاز به مردن مي کني اگر از شور و حرارت، از احساسات سرکش، و از چيزهايي که چشمانت را به درخشش واميدارند، و ضربان قلبت را تندتر مي کنند، دوري کني . .. .،
تو به آرامي آغاز به مردن مي کني اگر هنگامي که با شغلت، يا عشقت شاد نيستي، آن را عوض نکني، اگر براي مطمئن در نامطمئن خطر نکني، اگر وراي روياها نروي، اگر به خودت اجازه ندهي که حداقل يک بار در تمام زندگي ات وراي مصلحت انديشي بروي . . .امروز زندگي را آغاز کن!امروز مخاطره کن!امروز کاري کن!نگذار که به آرامي بميري!شادي را فراموش نکن!